روژين جيگرروژين جيگر، تا این لحظه: 20 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

در انتظار ورود فرشته نازي كه بهشت خدا رو ترک مي كنه و زمینی مي شه.

تئاتر موزيكال عروسي عمه خانم

ديشب به اتفاق اكثر فاميل رفتيم تئاتر عروسي عمه خانم  خيلي خيلي خوش گذشت تا ساعت 12 شب طول كشيد و چون دير وقت شد مجبور شديم شب رو خونه عمه كبري بمونيم  خيلي شب خوب و به ياد موندنيي بود اميدوارم كه شركت عمه ندا دوباره اسپانسر همچين برنامه هايي باشه. ...
6 تير 1393

كارنامه اصلاح شده

ديروز رفتم و كارنامه اصلاح شده روژين عزيزم رو گرفتم . معلمها جلسه گذاشته بودند و دوباره برگه هاي روژين رو تصحيح كرده بودند نمره بخوانيم و اجتماعيش درست شده بود اما رياضي هم چنان خوب باقي مانده بود بازهم خدارو شكر كه نمره اش درست شد . ديدي روژين عزيزم گفتم همه چي درست مي شه ...
27 خرداد 1393

كارنامه چهارم ابتدايي

5 خرداد كارنامه روژين عزيزم رو گرفتم اما با يك صحنه اي مواجه شدم كه واقعا ناراحت شدم . معلم روژين درسهايي كه روژين به خاطر فوت پسردائيش نتونسته بود بخونه و امتحان بده را خوب داده بود و من هم حسابي عصباني شدم  چون معلمش قول داده بود كه ازش سر فرصت امتحان بگيره اما نگرفت بخاطر همين من تأكيد داشتم كه بايد نمره اش را درست بشه يا دوباره امتحان بگيره و يا برگه هاش رو صحيح كنه خلاصه اين كه يك روز بسيار بسيار جنجالي بود و وقتي كارنامه روژين عزيزم رو بهش دادم خيلي ناراحت شد. روژين عزيز ناراحت نباش انشاءالله ديگر از اين اتفاقات رخ ندهد. نمره خوب هم  خوبه عزيزم . نور چشمم     ...
7 خرداد 1393

عيد 1393

ا مسال برعكس همه سالهاي گذشته كارهاي خونه زود تمام شدهبود اما خريد لباس روژين عزيزم مونده بود تا يك روز قبل از سال تحويل فقط دنبال لباس واسه روژين بودم حس خيلي بدي داشته كه اگه نتونم واسه عزيزم چيزي بخرم چكار كنم روژين ، عشق مامان و بابا هم وقتي مي ديد من ناراحتم زياد اصرار نمي كرد كه چيزي براش بخرم خلاصه خريد كردم تموم شد قبل از سال تحويل هرسه منتظر تحويل سال بوديم كه يهو ساعت 20:27:7 ثانيه سال 1393تحويل شد خيلي حس خوبي بود روژين با تمام وجودش دعا مي كرد و دوست داشتني تر از هميشه شده بود . روژين عزيزم،نفس مامان و بابايي عاشقتم خيلي دوستت دارم ...
16 فروردين 1393

تولد 10 سالگي روژين عزيزم

امروز با شکوهترین روز هست، روزی که آفریدگار تو را به جهان هدیه داد، به زمین خوش آمدی فرشته ی مهر و زیبایی، تمام لحظه های عمرم بدرقه نفس کشیدن توست، به دنبال کوچکترین فرصت بودم تا بزرگترین تبریک را نثار قلب مهربانت کنم، ورق خوردن برگ سبز دیگری از زندگی ات را تبریک میگویم، تولدت آذین زندگی ام باد . نازنينم سالروز تولدت را با تقدیم یک سبد گل سرخ تبریک میگویم ...
20 بهمن 1392

مهموني دوستانه خونه شادينا

پنج شنبه شب 26 دي ماه همه دوستان خونه شادينا جمع بوديم بچه ها دوباره پيش هم بودند و حسابي بهشون خوش گذشت راستين عزيز خيلي بامزه شده بود روژين واسش داشت ضعف مي كرد . خيلي شب خوبي بود . پريا جون واسه همه پيانو زد و روژين وقتي برگشته بود يه حس پشيماني تو درونش ايجاد شده بود كه چرا پيانوش رو ادامه نداد و صبحش نشسته بود داشت فولوت مي زد و دوباره نت هاش رو تمرين مي كرد . روژين عزيزم تو مهموني خيلي ماه شده بود و متفاوت تر از هميشه بود . جيگر مامان و بابايي عاشقتم . خيلي دوست دارم نازنينم. ...
1 بهمن 1392

تولد پرهام

سه شنبه 10 دي ماه تولد پرهام عزيز بود اما تولدش رو جمعه گرفته بودند . جمعه ظهر به اتفاق روژين و بابايي روژين رفتيم تولد پرهام جون . بچه ها زياد بودند خيلي بهشون خوش گذشت روژين عزيزم كه فقط چسبيده بود به هستي و هرزگاهي هم درخواست آبجي مي داد حتي اينكه دختر گل مامان و بابايي ، نفس مامان و بابا گريه مي كرد و دلش مي خواست كه آبجي داشته باشه خلاصه اينكه تا ساعت 9 شب تولد پرهام بوديم خيلي به روژين خوش گذشت . پرهام جون تولدت مبارك ...
15 دی 1392

رفتيم ولنجك

پنج شنبه ظهر من  و روژين عزيزم به اتفاق بابايي روژين جون رفتيم ولنجك . مي خواستيم با تله كابين بريم تا ايستگاه 2 و بعدش باهم برگرديم پايين اما متاسفانه وقتي رسيديم تله كابين تعطيل شده بود و روژين عزيزم هم سردش شده بود و پاهاش يخ كرده بود به خاطر همين تا پاي كوه رفتيم و بعد برگشتيم پايين . بين راه رفتيم سينما 5 بعدي . براي اولين بار بودم كه ديدم روژين از چيزي ترسيده و اصلا فيلم رو نگاه نكرد ولي هرچي بود خيلي بهش خوش گذشته بود باهم كلي برف بازي كرديم . روژين گوله برف درست مي كرد و مي زد به من و باباييش و خوشحال بود وقتي برگشتيم خونه ساعت 6 بعدازظهر بود . روژين عزيزم ، نورچشم مامان و بابايي اميدوارم كه هميشه خوش باشي ...
15 دی 1392

شب يلدا

شنبه شب به مناسبت شب يلدا خاله هاي روژين اومدند خونه ما شام باهم بوديم و بعد از شام هم مراسم يلدا را اجرا كرديم روژين و خاله سهيلا باهم آماده شدند و خودشون رو واسه مهموني شب آماده كردند و از اينكه خاله ها و پسرخاله ها و شوهر خاله روژين خونه ما بودند روژين خيلي خوشحال بود واقعا از خوشحالي نمي دونست بايد چكار كنه واسه خودش مي دويد ، پذيرايي مي كرد خلاصه خيلي خوشحال بود . يلداتون مبارك باشه . فرشته ناز و كوچيكم يلداي تو هم مبارك باشه ايشاله كه سالهاي سال يلدا رو كنار هم باشيم . يلدات مبارك باشه نازنينم ، نور چشم من و بابايي ...
2 دی 1392