روژين جيگرروژين جيگر، تا این لحظه: 20 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

در انتظار ورود فرشته نازي كه بهشت خدا رو ترک مي كنه و زمینی مي شه.

رفتيم دركه

جمعه ساعت 6 صبح همراه با روژين ورزشكار و هنرمندم رفتيم دركه باباي روژين عزيزم هم از سركار اومده بود اونجا و باهم رفتيم تا پلنگ چال روز خيلي خوبي بود و خيلي خوش گذشت . به قدري كه روژين خانم اسرار داشت كه تا قله بريم . روژين عزيزم، نفس مامان و بابايي ايشاله كه بتواني تمام قله هاي زندگيت رو با موفقيت صعود كني .     ...
27 ارديبهشت 1394

جهاز برون

ديروز رفتيم جهاز برون پسردايي روژين . روژين هم با رقصش اونجا سنگ تموم گذاشت كلي خوش به حالش شده بود.   فرشته ناز و كوچولو من و بابايي عاشقت هستيم   ...
13 ارديبهشت 1394

كردان

جمعه صبح زود بيدار شديم كه بريم دشت لاله ها توي چالوس بازهم اكيپ هميشگي خانواده راه افتاديم وقتي به جاده چالوس رسيديم از اول اتوبان راه بسته بود بعد از 2 ساعت رفتن تصميم گرفتيم برگرديم و بعد رفتيم پل كردان روز خوبي بود و خوش گذشت و روژين خانم هم كه از اولش كنار رودخونه بود تا برگرديم . اين روزا خيلي خوش به حالش شده . فرشته زميني من ، مي بوسمت و عاشقانه دوستت دارم ...
13 ارديبهشت 1394

پارك چيتگر

ديروز  همراه با خاله ها و مادر بزرگ و دايي روژين خانم رفتيم پارك چيتگر خيلي خوش گذشت نهارمونو اونجا خورديم و شاممون رو اومديم پارك دستواره . روژين  عزيز عشق مامان و بابايي فرشته آرزوها، آرزو دارم هميشه لبهاتو خندون ببينم .     ...
5 ارديبهشت 1394

سيزده بدر 1394

امروز صبح به اتفاق خاله ها و دايي هاي روژين عزيز ، عشق مامان و بابايي رفتيم پارك دستواره در جاده مخصوص كرج اول ورودي چيتگر تا غروب اونجا بوديم و روژين عزيزم  كلي بهش خوش گذشت واسه اينكه همه اش يا داشت اسكيت بازي مي كرد يا بدمينتون بازي يا وسطي . از اونجايي هم كه مادر بزرگ روژين خانم هرسال 13 بدر آش رشته مي پزه وقتي برگشتيم اومديم تو پارك جلوي خونه خودمون نشستيم و آش رشته رو هم اونجا خورديم خلاصه اينكه يك روز بسيار به ياد موندني بود. اميدوارم كه همه ، هميشه خوش باشند.   روژين عزيز عمر من و نور چشم بابايي اميدوارم كه در تمام مراحل زندگيت خوش باشي خيلي دوستت دارم عشقم.   ...
15 فروردين 1394

هنگام تحويل سال

ديروز از صبح خيلي كار كرده بوديم و خسته بوديم  و روژين عزيزم دوست داشت موقع سال تحويل بيدار باشد من و باباي روژين هركاري كرديم نتونستيم بيدار بمونيم وقتي ديدم روژين عزيزم ناراحته و بهانه مي گيره ساعت رو روي 2 كوك كردم و ساعت 2 قبل از سال تحويل از خواب بيدار شديم  ديگه سال تحويل ها حال و هواي قديمارو  نداره. نفس مامان و بابا خيلي خوشحال بود كه اين ساعت از خواب بيدار شده . روژين عزيزم عيدت مبارك و اميدوارم كه ساليان سال زندگي سرشار از موفقيت و تندرستي داشته باشي .     خيلي دوست داريم ...
1 فروردين 1394

جشن تولد 11 سالگي

براي پنج شنبه قرار بود براي دختر عزيزمون تولد بگيريم اما بخاطر سرماخوردگي شديدي كه من گرفتم و راهي بيمارستان شدم نتونستم براي عزيز دلم تولد بگيرم و خاله سهيلا اومد روژين رو برد خونه خاله اكرم و اونجا خودشون جشن گرفتند . بهش خوش گذشته بود. عشق من، دنياي مامان و بابايي تولدت مبارك   ...
25 بهمن 1393

تولد 11 سالگي روژين

امروز روز تولد دليل زندگيمونه . عزيز دلم امروز تقريبا يك ساعته كه رفته توي 12 سالگي . دختر عزيزم ، نور چشم من و بابايي تولدت مبارك . نفس مامان و بابايي خودت رو براي جشن آخر هفته آماده كن . خيلي دوست دارم عاشقتم   ...
20 بهمن 1393