شب دوم احيا
ديشب دوباره همراه با خاله هاي روژين رفتيم احياء كمي زودتر رفتيم كه جاي خوبي بشينيم روزين همين كه رسيد مسجد دوستاش رو ديد و با اونا رفتي تو حياط شروع كرد به بازي اما با هي مي اومد سر مي زد كه اگر جوشن كبير تموم شده و قرآن به سر مي گيرند اونم باشه تا ببينه مردم دارند چي كار مي كنند . خلاصه بعد از تموم شدن جوشن كبير نفس ماماني اومد پيش خاله اش نشست و كارهايي كه ما مي كرديم رو انجام مي داد خوشش اومده بود و وقتي تموم شد و اومديم خونه سوال كرد مامان دوباره مي ريم مسجد وقتي گفتم كه يه شب ديگه هم مي ريم خيلي خوشحال شد اميدوارم خدا هرچي كه توي دلش هست رو براش برآورده بكته . خلاصه ساعت 5/3 بود كه رسيديم خونه همون موقع سحري خورديم روژين هم همراه با من سحري خورد و صبح تا ساعت 10 خواب بودم البته روژين 12 بود از خواب بيدار شد و بابايي روژين عزيز ساعت 8 بيدار شد چون بايد مي رفت يه سري دارو مي خريد.
روژين جان نفس مامان التماس دعا داريم .