تولد يك سالگي روژين عسل
ديروز از صبح كه بيدار شدم داشتم تدارك مهموني شب رو مي ديدم تولد روژين ناناز من بود بعد از ظهر بابايي روژين شروع به تزيين اتاق روژين جون كرد و همه چيز و آماده كرديم اولش خيلي خوب بود ولي بعد روژين جون من خسته شده بود و گريه مي كرد ديگه كلافه شده بود و خوابش مي اومد . روژين جون من خيلي نازشده بود كلاً كه ناز هست تپل و مپل و تو دل برو جيگر جيگر . قشنگ ترینم چه زود لحظه های ناب با تو بودن میگذرن.دوست دارم لحظه هایی که دستای ناز کوچولوت تو دستمه یا خودتو در آغوشم آسوده رها کردی یا اون لحظه ای که اون چشای نازتو محکم رو هم فشار میدی که مثلا داری چشمک میزنی زمان وایسته.دوست دارم با تو بودن ها جاودانه باشن دوست دارم تا آخر آخر عمرم برات اول از همه ...
نویسنده :
مامان روژين
14:16