روز چهارم مسافرت مشهد
صبح روز ٢٥ساعت ٣.٥از خواب بيدار شديم و رفتيم حرم چون بعد از ظهر بايد برمي گشتيم تهران . خلاصه همراه با روژين عزيزم و باباييش رفتيم حرم ، حياط حرم خيلي قشنگشده بود همه جارو چراغوني و گلبارون كرده بودند در ايون طلا رو بسته بودند و مقابلش گلبارون شده بود . مشهد رو تابحال اينقدر شلوغ نديده بودم . داخل من و روژين عزيزم رفتيم داخل حرم به سختي يه جا براي نماز خوندن پيدا كرديم و براي اينكه تصميم داشتم روز آخري دستم رو به زري بزنم با روژين جون توافق كرديم كه نماز جماعت نخونيم داخل حرم مونديم بعد از اينكه درها بسته شد براي نماز جماعت، به روژين عزيزم گفتم از جاش تكون نخوره عسل مامان خيلي دوست داشت كه بياد و دست به زري بزنه اما جمعيت زياد بود و نم...
نویسنده :
مامان روژين
21:40