روذ دوم مسافرت مشهد
صبح روز 23 ساعت 8 از خواب بيدار شديم و بعد از صبحانه خوردن رفتيم حرم ولي اصلا حال خوبي نداشتيم وقتي وارد حرم شديم روژين و باباي روژين شروع به گريه كردند نمازمون رو تو حرم با جماعت خونديم عسل مامان و بابايي با اون شكل نوراني كه گرفته بود كنار من ايستاده بود و دعا مي كرد و نماز مي خوند خيلي سعي كرديم به زري حرم دست بزنيم اما موفق نشديم خلاصه بعد از نماز جماعت رفتيم بيرون و با بابايي روژين تو حياط حرم قرار گذاشته بوديم خلاصه باهم اومديم بيرون رفتيم ناهار خوريم و بعد از ناهار رفتيم كوهسنگي اونجا خيلي خوش گذشت البته كه توي پاركش جيگر گوشه مامان و بابايي گم شد هرچي دنبالش مي گشتيم پيداش نمي كرديم من حالم بد شده بود و گريه ام گرفته بود وقتي كه پيداش كردم خوشحالي بال درآورده بودم . بعدش رفتيم سينما 5 بعدي روژين نازنيم خيلي خوشش اومده بود . تا ساعت ٨ شب اونجا بوديم بعد رفتيم شام خورديم و بعد از شام رفتيم بازار و خريد كرديم.
خيلي خيلي خوش گذشت .
عزيزم هميشه خوش باشي