رفتيم حرم حضرت عبدالعظيم
جمعه شب هفتم شهريور ماه به اتفاق دايي احمد و دايي علي و خاله اكرم و خاله سهيلا و مامان بزرگ رفتيم حرم حضرت عبدالعظيم و شام رو اونجا خورديم بعد رفتيم و زيارت و بازار حرم . روژين عزيزم يادش رفته بود چادر با خودش ببره و از اين قضيه ناراحت بود وقتي داخل حرم رفتيم يه چادر براش گرفتيم و سر كرد . خوب بود و خيلي خوش گذشت .
روژين تنها دعايي كه مي كرد اين بود كه خدا يه آبجي يا داداش بهش بده و به من هم مي گفت تو هم اين دعا رو بكن .
ايشاله كه خدا حاجت همه رو بده .
روژين عزيزم زيارتت قبول باشه ايشاله
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی